خلاصه‌ی تحلیلی و داستانی نمایشنامه‌ی «ننه دلاور و فرزندانش» اثر برتولت برشت
نوشته شده توسط : Kloa

خوانشی انتقادی از جنگ و مادرانگی
مادرانگی در سایه‌ی سوداگری
ننه دلاور، در ظاهر مادری فداکار است، اما تصمیماتش بیشتر به سود گاری‌ و تجارتش بازمی‌گردد تا جان فرزندانش. او خود را به جنگ وابسته کرده، تا جایی که بین ماندن کنار فرزندان یا حفظ تجارت، اغلب دومی را انتخاب می‌کند. این تضاد میان عشق مادری و عقل سوداگرانه، ستون اصلی شخصیت‌پردازی اوست. او دوست دارد بچه‌هایش زنده بمانند، اما ناتوان است از ترک چرخه‌ی فقر و سود. برشت با ظرافت، این تصویر را بدون قضاوت مستقیم ترسیم می‌کند. نتیجه، چهره‌ای انسانی اما تاریک از مادری است که در جنگ، خودش را گم کرده است.

جنگ به مثابه نظام اقتصادی
در این نمایش، جنگ فقط نبردی نظامی نیست، بلکه صنعتی است سودآور. مردم معمولی – از جمله ننه دلاور – نه از روی خشونت، بلکه از روی نیاز به آن وابسته می‌شوند. گاری او نماد چرخش سرمایه‌ در دل بحران است. برشت نشان می‌دهد که جنگ وقتی عادی شود، دیگر کسی از پایانش استقبال نمی‌کند. افرادی مثل ننه دلاور، صلح را تهدیدی علیه معاش می‌بینند. این نگاه رادیکال برشت، نظام سرمایه‌داری را به چالش می‌کشد. نمایش، مخاطب را وا می‌دارد تا بپرسد: چه کسانی از جنگ بهره می‌برند؟

سکوت کرکننده‌ی کاترین
کاترین، دختر کر و لال ننه دلاور، شاید انسانی‌ترین چهره نمایش باشد. او با آنکه نمی‌تواند سخن بگوید، بیشترین فریاد را علیه جنگ می‌زند؛ با اعمالش، نه با کلمات. در پایان، برای نجات روستاییان ناقوس را به صدا درمی‌آورد و جان می‌بازد. برشت با سکوت او، نقدی گزنده بر بی‌صدایی قربانیان جنگ می‌نویسد. کاترین از فرزندان دیگر بی‌ادعاتر است، اما معنوی‌ترین و شجاع‌ترین است. مرگ او، نقطه‌ی اوج تراژدی است؛ جایی که سکوت بلندتر از هر فریادی شنیده می‌شود.

زمان خطی و بی‌فرجام
نمایش در چند پرده و با گذر زمان روایت می‌شود، اما پیشرفت خاصی در زندگی ننه دلاور نمی‌بینیم. او ابتدا سه فرزند دارد و گاری، و در پایان فقط گاری باقی مانده است. این چرخش نمایشی به ما نشان می‌دهد که سیستم فاسد، انسان را بازتولید می‌کند، اما او را تغییر نمی‌دهد. زمان در این روایت، نه درمانگر است و نه آموزنده؛ بلکه بازتکرارِ ملال‌آور و بی‌ثمر رنج‌هاست. برشت می‌خواهد تماشاگر بفهمد که اگر در رفتارها تغییری حاصل نشود، زمان فقط درد را تکرار می‌کند. هیچ قهرمانی نجات‌بخش نیست.

تئاتر روایی و مخاطب هوشیار
برشت در این نمایش از اصول «تئاتر اپیک» خود بهره می‌برد: حذف هیجان‌زدگی، فاصله‌گذاری و شکستن دیوار چهارم. او نمی‌خواهد ما در دل شخصیت‌ها غرق شویم، بلکه می‌خواهد از بیرون نگاهشان کنیم و داوری کنیم. روایت شکسته، ترانه‌های متضاد، و پرده‌های مستقل، ابزارهایی هستند برای برهم زدن سیر طبیعی تماشای نمایشی عاطفی. او با هوش و دقت، احساسات ما را پس می‌زند تا عقل ما فعال شود. تئاتر برشت، جای تسلیت دادن نیست؛ جایی برای سؤال کردن و تصمیم‌گیری‌ست.

تراژدی به زبان روزمره
اگرچه «ننه دلاور» از نظر ساختار شبیه تراژدی کلاسیک است، اما زبان و فضای آن کاملاً روزمره و عامیانه است. هیچ قهرمان آرمانی‌ای وجود ندارد، و مصیبت‌ها نه از تقدیر، بلکه از سیستم‌ها و بی‌تفاوتی می‌آید. این زبان آگاهانه انتخاب شده تا پیام نمایش برای توده‌ها قابل درک باشد. وقتی ننه دلاور حرف می‌زند، زبانی ساده دارد اما مضمونش تلخ و سنگین است. همین تضاد است که نمایش را تکان‌دهنده می‌کند. برشت زبان را ابزار بیدارگری اجتماعی می‌داند، نه صرفاً زیباشناسی.

 





:: بازدید از این مطلب : 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: